کاربر مهمان خوش آمدید

ناشر مجموعه کتابهای به سوی موفقیت در حوزه های مختلف-مجری و برگزار کننده هزاران نمایشگاه کتاب

سبد خرید  ( 0 )

نماینده رسمی و انحصاری شرکت پدرپولدار(RICHDAD) در ایران و تنها تولید کننده و ارایه دهنده خدمات پشتیبانی

کتابها و بازیهای رابرت کیوساکی در خاورمیانه

 

سبد خرید
 

باب مارلی چه کسی بود؟

باب مارلی چه کسی بود؟

اضافه به سبد خرید وضعیت: موجود
باب مارلی چه کسی بود؟

مولف:

کتی الیسون


مترجم:

ابوالفضل طاهریان ریزی


ناشر:

طاهریان


قطع:

رقعی


نوع جلد:

شومیز سلیفون براق


تعداد صفحه:

80


نوبت چاپ:

دوم


شابک:

9786222840211


تیراژ:

100


سبک آموزش:

کاربردی


نوع کاغذ:

80 گرمی سفید


50,000  45,000  تومان




وقتی او دوازده ساله بود ، باب مارلی و مادرش، سدلا، سوار بونگوبونگو شدند. بونگوبونگو چیزی بود که مردم در حومه جامائیکا آن را اتوبوس‌های عمومی می‌نامیدند. باب و سدلا از دهکده کوچک و قدیمی خود به نام ناین مایل (Nine Mile) به سمت کینگستون، پایتخت جامائیکا در حال حرکت بودند.

هنگام خداحافظی از همسایگانشان، سدلا به اندازه باب غمگین نبود. باب احتمالاً به این فکر می‌کرد که چه خاطراتی را پشت سر جای می‌گذارند: بازی فوتبال در تپه‌های چمنزار و موسیقی‌هایی که همسایگانش شب‌ها در ایوان‌هایشان پخش می‌کردند.

 اما سدلا مطمئن بود که می‌تواند زندگی بهتری برای خود و پسرش در کینگستون ایجاد کند. بنابراین در سال 1957 ، باب و سدلا در جاده‌های خاکی جامائیکا در بونگوبونگو به سمت خانه جدید خود حرکت کردند. آنها به یک محله در کینگستون به نام ترنچ تاون نقل مکان کردند. اما وقتی آنها رسیدند، باب از آنچه می‌دید کمی عصبی شد.

ترنچ تاون بخشی از جنوب شهر با ساختمانهای فرسوده و خیابانهای مملو از مردمان بسیار فقیر بود. بسیاری آن را محله فقیرنشین می‌نامیدند. در این محله لوله‌کشی داخل ساختمان وجود نداشت، بنابراین مردم شهر ترانچ مجبور شدند آب را از شیرهای آب در فضاهای عمومی، تهیه کنند. این شیرهای آب در مکانهای عمومی مانند پارکهای خاک‌آلود قرار داشتند که در وسط مجتمع‌های بزرگ مسکونی و بتونی ساخته شده توسط دولت ساخته شده بود.

ترنچ تاون می‌توانست مکانی خطرناکی برای خانواده‌ها باشد. در این محله مردم گاهی از یکدیگر دزدی می‌کردند و در خیابان با هم درگیر می‌شدند. باب با تعجب به این مسایل نگاه می‌کرد و سخت تلاش داشت تا خود را با آنجا وفق دهد.

باب متوجه شد که پارکهای عمومی محلی است که همسایگان برای گفتگو یا بازی و فوتبال بازی آنجا جمع می‌شوند. بعضی از مردم‌‌ها آنجا موسیقی پخش می کردند. گاهی اوقات تقریباً شبیه ناین مایل به نظر می‌رسید! وقتی باب در حیاط کنار خانه‌اش گیتار خود را نواخت، بچه‌های دیگر متوجه شدند که او چقدر با استعداد است. بسیاری از آنها علاقمند شدند که با او دوست شوند.

آواز و بازی با همسایگان جدیدش در پارکهای عمومی، چیزهای خوبی برای باب بود که باید جشن می‌گرفت، این موضوع برای او مانند داشتن یک وعده غذایی کامل و پیدا کردن یک دوست صمیمی مهم بود. به نظر می‌رسید که مبارزات فقیرترین افراد در کینگستون آنها را وادار می کند شادی موسیقی را بیش از هر کس که باب تا به حال ملاقات کرده است، درک کنند.


تعداد بازدید: 328





نظر شما

نام:*
ایمیل:

ایمیل، برای ارسال پاسخ(در مواقع ضرورت) دریافت می شود و منتشر نخواهد شد
محدوده سنی:
متن:*